لغتنامه دهخدا
قراح . [ ق َ ] (ع ص ، اِ) آب صاف پاکیزه ٔ بی آمیختگی چیزی . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). آبی که چیزی به وی آمیخته نبود. (بحر الجواهر). || آب شیرین سرد بی آمیغ از هرچیزی . ج ، اَقْرِحَة. || زمین بی آب و گیاه . || زمینی که مخصوص برای زراعت و نشاندن درخت باشد و بس . (منتهی الار