قرزلةلغتنامه دهخداقرزلة. [ ق َ زَ ل َ ] (ع مص ) توک ساختن زن موی را بالای سر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
توکلغتنامه دهخداتوک . (اِ) به معنی چشم باشد که به عربی عین خوانند. (برهان ). چشم را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) : ز توک مست تو عالم خراب است به قید زلف تو خلقی گرفتار. فرالاوی (از فرهنگ جهانگیری