قرمدنگلغتنامه دهخداقرمدنگ . [ ق ُ رُ دَ ] (ص ) برای پوشانیدن معنی زشت قرمساق ، قرمدنگ و گاه قرم پف گویند. (یادداشت مؤلف ).
قرم پفلغتنامه دهخداقرم پف . [ ق ُ رُ پ ُ ] (ص ) کلمه ای است که برای احتراز از معنی زشت قرمساق به جای آن گویند، و گاه نیز قرم دنگ گویند. (یادداشت مؤلف ).
قربانگاهلغتنامه دهخداقربانگاه . [ ق ُ ] (اِ مرکب ) جای قربان کردن حیوانات : برنداردکس شهیدان را ز قربانگاه عشق کشته را سیلاب خون اینجا ز میدان میبرد.کلیم (از آنندراج ).
قرانگولغتنامه دهخداقرانگو. [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو واقع در 32 هزارگزی جنوب خاوری سیه چشمه . 500 گزی شمال خاور شوسه ٔ سیه چشمه و محصو