قرملةلغتنامه دهخداقرملة. [ ق َ م َ ل َ ] (ع اِ) یکی قرمل . درختی است سست و بی خار که زیر پا بشکند، و بدان مثل زده شده است : ذلیل عاذَ بقرملة؛ یعنی خود خوار است و پناه به ذلیلی دیگر برده است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
قرملیةلغتنامه دهخداقرملیة. [ ق ِ م ِ لی ی َ ] (ع ص ، اِ) شتر بسیارریزه چشم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
اذللغتنامه دهخدااذل . [ اَ ذَل ل ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از ذلّت . ذلیل تر. (غیاث اللغات ). خوارتر : 5ندانستند [ کدخدایان غازی اریارق ] که چون خداوندان ایشان برافتادند اذل ّ من النعل و اخس ّ من التراب باشند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 21