قسماتلغتنامه دهخداقسمات . [ ق َ س َ ] (ع اِ) ج ِ قسمة [ ق َ س ِ / س َ م َ ] .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَسمة شود.
قسمیاتلغتنامه دهخداقسمیات . [ ق ِ می یا ] (اِخ ) موضعی است ،و در شعر زهیر از آن یاد شده است . (معجم البلدان ).
قسومیاتلغتنامه دهخداقسومیات . [ ق َ می یا ] (اِخ ) موضعی است (منتهی الارب )، وآن در راه فلج قرار دارد و در آن چاههایی است . زهیردر اشعار خود از آن یاد کرده است . (معجم البلدان ).
قساماتلغتنامه دهخداقسامات . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قَسامة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قَسامة (ع اِمص ) شود.
قسمتلغتنامه دهخداقسمت . [ ق ِ م َ ] (ع اِ) قسمة. بهره و بخشش چیزی ، و با لفظ خوردن و کردن و نهادن و افتادن مستعمل است . (آنندراج ). رجوع به قِسمة شود : برفت آن زمین را دو قسمت نهادبه هر یک پسر زآن نصیبی بداد. سعدی (از آنندراج ).قسم
بقسماتلغتنامه دهخدابقسمات . [ ب َ س َ ] (معرب ، اِ) معرب بکسمات فارسی است . (یادداشت مؤلف ). خبز رومی . کعک . بقسماط . بشماط. بقسمات .(دزی ج 1 ص 103). رجوع به بکسمات و برهان قاطع شود.