قصیعالغتنامه دهخداقصیعا. [ ق ُ ص َ ] (ع اِ) سوراخ کلاکموش که از آن درون خانه درآید. (منتهی الارب ) (تاج العروس ). رجوع به قُصَعة و قصاعة و قُصَعاء شود.
کسحاءلغتنامه دهخداکسحاء. [ ک َ ] (ع ص ) مؤنث اکسح . برجای مانده . (ناظم الاطباء). رجوع به اکسح شود.
کسعاءلغتنامه دهخداکسعاء. [ک َ ] (ع ص ) مؤنث اکسع. کبوتر ماده ای که پرهای زیر دم آن سپید بود. (ناظم الاطباء). رجوع به اکسع شود.
بادنمای کیسهایwind sock, wind cone, wind sleeveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کیسۀ پارچهای مخروطیشکلِ تهباز که بر روی تیرکی در مجاورت باند نصب میشود و جهت و قدرت تقریبی باد را نشان میدهد متـ . بادنما 2
چای کیسهایtea bagواژههای مصوب فرهنگستانخردهچای خشک که درون کیسۀ نازک کوچکی جای دارد و برای استفاده آن را در آب جوش اندازند