قططونلغتنامه دهخداقططون . [ ق َ طَ طو ] (ع ص ، اِ) ج ِ قطط. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قطط (ع ص ) شود.
قطاتانلغتنامه دهخداقطاتان . [ ق َ ] (اِخ ) موضعی است ، و در اشعار امروءالقیس از آن یاد شده است . (معجم البلدان ).
قططلغتنامه دهخداقطط. [ ق َ طَ ] (ع ص ) شَعرقطط؛ موی کوتاه سخت مرغول ، یا عام است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): رجل قططالشعر؛ مرد مرغول و برپیچان موی . (منتهی الارب ). ج ، قططون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || موی زنگی . (اقرب الموارد).