قطلوی برهانلولغتنامه دهخداقطلوی برهانلو. [ ق ُ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 7500 گزی جنوب خاوری ارومیه و 500 گزی خاور شوسه ٔ ارومیه به مهاباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل سالم
قتلولغتنامه دهخداقتلو. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان خورخوره بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . واقع در 62000 گزی شمال باختر دیواندره و 16000گزی جنوب شوسه ٔ دیواندره به سقز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی ، سردسیر و سکنه ٔ آن <span cl
خرقان قتلولغتنامه دهخداخرقان قتلو. [ خ َ رَ ن ِ ق َ ] (اِخ ) نام یک قسمت از سه قسمت خرقان نزدیک قزوین است . رجوع به خرقان نزدیک قزوین شود.
کتلچیلغتنامه دهخداکتلچی . [ ک ُ ت َ ] (ترکی ، ص مرکب ) در جمع کتلچیان ، عمله ٔ سلطنتی که شغلشان برپا کردن سراپرده و خیمه و چادر است . (از ناظم الاطباء). || متصدی کتل . رجوع به کتل شود.
کتلیلغتنامه دهخداکتلی . [ ک ِ ] (اِ) در تداول عامیانه ، آوندی از مس یا چدن دارای دسته و لوله طبخ چای را. (از ناظم الاطباء). کتری . رجوع به کتری شود.
کتلیلغتنامه دهخداکتلی . [ ک ُ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد. سردسیر. سکنه 364 تن . آب آن از قنات و چشمه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).