کتفةلغتنامه دهخداکتفة. [ ک ِ ت َ ف َ ] (ع اِ) ج ِ کَتِف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کتف شود.
کتیفةلغتنامه دهخداکتیفة. [ ک َ ف َ ] (ع اِ) آهن پاره ٔ بند در و آن دراز و پهن باشد و گاهی آن را تخته وار پهن سازند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آهن پاره ٔ پهن و درازی که در را بدان بندند. (ناظم الاطباء). کتیف . رجوع به کتیف شود. || کینه و دشمنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کینه . (از
کثیفةلغتنامه دهخداکثیفة. [ ک َ ف َ ] (ع ص ) مؤنث کثیف . رجوع به کثیف شود.- ادویه ٔ کثیفة ؛ آن داروها باشند که در ابدان ما به اجزاء سخت خرد بخشیده نشوند مانند کدو و جبن . (یادداشت مؤلف ).
قطفةلغتنامه دهخداقطفة. [ ق َ طَ ف َ ] (ع اِ) یکی قَطَف در جمیع معانی آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قطف شود.
قطیفةلغتنامه دهخداقطیفة. [ ق َ ف َ ] (اِخ ) (ابو...) شاعری است . (منتهی الارب ). رجوع به ابوقطیفة شود.
قطیفةلغتنامه دهخداقطیفة. [ ق َ ف َ ] (اِخ ) دهی است نزدیک پشته ٔ عقاب به طرف بریه از ناحیه ٔ حمص . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
قطیفةلغتنامه دهخداقطیفة. [ ق َ ف َ ] (ع اِ) جامه ٔ پرزه دار خوابناک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || چادر درپیچیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، قطائف ، قُطُف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- قطیفه ٔ حمامی ؛ جامه ٔ پشمین که بعد از غسل ، بدن را بدان پاک کنند،