قعاصیلغتنامه دهخداقعاصی . [ ق ِ / ق ُ ] (اِخ ) یحیی بن هانی بن عروة کوفی . از اشراف عرب و از راویان است . وی از عبدالحمیدبن محمود و جز ایشان روایت کند و شبه و ثوری ازاو روایت دارند. او مردی ثقه بوده است . (اللباب ).
قهوسةلغتنامه دهخداقهوسة. [ ق َهَْ وَ س َ ] (ع مص ) شتافتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دویدن از بی تابی . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
قهیازلغتنامه دهخداقهیاز. [ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین شهرستان اردستان ، سکنه ٔ آن 1110 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، انار، محصولات حیوانی و شغل اهالی آنجا زراعت است . راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10<
کعاسلغتنامه دهخداکعاس . [ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ کَعس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به کعس شود.
قحازلغتنامه دهخداقحاز. [ ق ُ ] (ع اِ) بیمارئی است گوسفند را. || سرفه ٔ شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قعاسلغتنامه دهخداقعاس . [ ق ِ ] (اِخ ) کوهی است از ذوالرقیبه . (از منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).