لغتنامه دهخدا
قعبل . [ ق َ ب َ] (ع اِ) کناره و گوشه ٔ چیزی . || کاسه ای که در آن شیر نهند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص ) مرد درشت خوی و برکنده شده و درشت . (منتهی الارب ). المتقلع الجلف . (اقرب الموارد). || (اِ) گیاهی است سپیدرنگ . (منتهی الارب ). در قاموس آمده است که گیاهی است سف