ریشال کازئینcasein micelleواژههای مصوب فرهنگستانانبوهۀ ناشی از بههمچسبیدگی بخشهای منفرد کازئین در هنگام تشکیل دَلَمۀ کازئین
کشان کشانلغتنامه دهخداکشان کشان .[ ک َ / ک ِ ک َ / ک ِ ] (ق مرکب ) کشان برکشان . (ناظم الاطباء). در حال کشیدن . (یادداشت مؤلف ) : کشان کشان همی آورد هرکسی سوی اومبارزان و عزیزان آن سپه را خوار.
قعسلغتنامه دهخداقعس . [ ق َ] (ع مص ) رفتن چون قعسان . گویند: قعس قعساً؛ مشی مشیة القعسان او تکلف مشیة القعسان . || عطف کردن و خمانیدن : قعس الشی ٔ؛ عطفه . (اقرب الموارد).