مشروب کحوليدیکشنری عربی به فارسیليکور (نوشابه الکلي) , مشروب خوردن ياخوراندن , مشروب , نوشابه , مشروب الکلي , با روغن پوشاندن , چرب کردن , مايع زدن , مشروب زدن به
کاولیلغتنامه دهخداکاولی . [ وُ] (ص نسبی ) از اهل کابل . (ولف ). کابلی : ز بستی و از لشکر کاولی ز گردان شمشیرزن زابلی . فردوسی .|| بمعنی لولی . (غیاث ) (از مصطلحات ). کولی . رجوع به کولی شود.
کحالیلغتنامه دهخداکحالی . [ ک َح ْ حا ] (حامص )شغل کحال . چشم پزشکی . (یادداشت مؤلف ). || دانش کحال . (یادداشت مؤلف ). علم بر مداوای بیماریهای چشم . علم به امراض چشم . (ناظم الاطباء). || (اِ) جای کحال . (یادداشت مؤلف ). مطب چشم پزشک .