قفارشلغتنامه دهخداقفارش . [ ق َ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قَنْفَرِش به معنی پیرزن کهنسال متشنج . (اقرب الموارد).
کافورپوشلغتنامه دهخداکافورپوش . (نف مرکب ) سفیدپوش : همایون یکی پیر با فر و هوش کلاه و سرش هر دو کافورپوش .نظامی .
کافورپوشفرهنگ فارسی عمیدآنکه جامۀ سفید بر تن کند؛ سفیدپوش: ◻︎ همایون یکی پیر با فرّوهوش / کلاه و سرش هردو کافورپوش (نظامی۶: ۱۰۴۱).