قفل مرکزیcentral locking, central locking system, power door locks, electric door locksواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که تمامی درهای خودرو را میتوان با آن از یک نقطه همزمان باز کرد یا بست
قفلگویش اصفهانی تکیه ای: qofl/ kulun طاری: qolf/ kulun طامه ای: qolf/ kolun طرقی: qolf/ kulun کشه ای: qolf/ kulun نطنزی: qofl
قفلدیکشنری عربی به فارسیطره گيسو , دسته پشم , قفل , چخماق تفنگ , چفت و بست , مانع , سد متحرک , سدبالا بر , چشمه پل , محل پرچ يا اتصال دوياچند ورق فلزي , قفل کردن , بغل گرفتن , راکد گذا
واپایشگر بدنهbody control module, BCMواژههای مصوب فرهنگستانپردازشگری مرکزی که عملکردش پایش و واپایش و فعالسازی تجهیزات الکترونیکی بدنة خودرو و قفل مرکزی است متـ . رایانة بدنه body computer
دندانلغتنامه دهخدادندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست )
مادهلغتنامه دهخداماده . [ دَ / دِ ] (ص اِ) مقابل نر. (آنندراج ). مؤنث و هر حیوانی که دارای آلات تأنیث باشد و بزاید. ج ، مادگان . (ناظم الاطباء). در لهجه ٔ مرکزی ، به کسر دال [
طلیطلةلغتنامه دهخداطلیطلة. [ طُ ل َ طُ ل َ / طُ ل َ طَل َ ] (اِخ ) شهری است (دراندلس ) بر بر کوه ، و رود تاجه از گرد وی برآید. (حدود العالم ). و از آن تا قرطبه هفت روز راه بوده اس
قفال صغیرلغتنامه دهخداقفال صغیر. [ ق َف ْ فا ل ِ ص َ ] (اِخ ) عبداﷲبن احمدبن عبداﷲ فقیه فاضل ، مکنی به ابوبکر مروزی . از مردم مرو است که در قفل سازی مهارت داشته است و در فقه و زهد و