کلبیلغتنامه دهخداکلبی . [ ک َ با ] (ع ص ، اِ) ج ِ کَلِب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). و رجوع به کلب شود.
کلبیلغتنامه دهخداکلبی . [ ک َ بی ی ] (اِخ ) ابراهیم بن یحیی الکلبی الاشهبی الغزی (441 - 524 هَ . ق .) شاعری است نیکوگفتار از مردم غزه ٔ فلسطین و در آنجا متولد شد و به سیر و سیاحت دور و درازی پرداخت و در خراسان درگذشت . (از اع
کلبیلغتنامه دهخداکلبی . [ ک َ بی ی ] (اِخ ) جعفربن محمدبن علی بن ابی الحسن الکلبی . از امراء کلبیین (حکام جزیره ٔ صقلیة). او نخست از ندمای العزیز بالله الفاطمی (صاحب مصر) بود آنگاه در سال 473هَ . ق . به ولایت صقلیه (سیسیل ) رسید. مردی کریم و دوستدار علماء بود
کلبیلغتنامه دهخداکلبی . [ ک َ بی ی ] (اِخ ) حسن بن علی الکلبی . اولین امیر از امرای کلبیین در صقلیة (سیسیل ). او نخست فرمانده سپاه منصورالفاطمی (صاحب افریقیه )بود. آنگاه در سال 336 به ولایت جزیره ٔ صقلیه رسیدو شورش گروهی از مردم جزیره را بشدت منکوب و مردم را
کلبیلغتنامه دهخداکلبی . [ ک َ بی ی ] (اِخ ) دحیةبن خلیفةالکلبی خزرجی . حمداﷲ مستوفی آرد: جبرئیل (ع ) بیشتر بصورت او پیش رسول آمدی و او تا زمان معاویه بزیست . عمرش زیاده از شصت سال بود و هم او بود که در سال ششم نامه ٔ رسول اکرم را به هرقل قیصر روم رسانید و هرقل در خفیه اسلام قبول کرد و از رومی
قلبیلغتنامه دهخداقلبی . [ ق ُل ْ ل َ بی ی ] (ع ص ) حیله ساز ماهر در تقلب . (منتهی الارب ). حیله گر که در زیرورو کردن امور بصیرت دارد. (اقرب الموارد). رجوع به قُلَّب شود.
قلبینلغتنامه دهخداقلبین . [ ق ُ ب َ ] (اِخ ) دهی است به دمشق . و گاهی باء آن را کسره دهند. (منتهی الارب ).
قلبینلغتنامه دهخداقلبین .[ ق َ ب َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ قلب در حالت نصبی و جری .- ذوالقلبین ؛ لقب جمیل بن معمر است ، و درباره ٔ وی این آیه نازل شد: ماجعل اﷲ لرجل من قلبین فی جوفه . (قرآن 4/33). رجوع به ذوالقلبین شود.