قلمرولغتنامه دهخداقلمرو. [ ق َ ل َ رَ / رُو ] (اِ مرکب ) ملک و مملکت و ولایت متصرف . (ناظم الاطباء). ملکی و ولایتی که در آن نوشته ٔ قلم پادشاهی یا امیری رود و مردم آنجا نوشته ٔ او را قبول نمایند و در این لفظ از ترکیب اسم و امر معنی اسم ظرف پیدا شده یعنی محل رو
قلمرودیکشنری فارسی به انگلیسیambit, bailiwick, demesne, dom _, domain, dominion, jurisdiction, kingdom, provinces, purview, realm, sphere, territory
archdiocesesدیکشنری انگلیسی به فارسیاسقف اعظم، قلمرو مذهبی اسقف اعظم، ناحیهء کلیسایی زیر نفوذ اسقف اعظم
archdioceseدیکشنری انگلیسی به فارسیاسقف اعظم، قلمرو مذهبی اسقف اعظم، ناحیهء کلیسایی زیر نفوذ اسقف اعظم
اسقفيةدیکشنری عربی به فارسیمقام يا قلمرو اسقف , ناحيه ء کليسايي زير نفوذ اسقف اعظم , قلمرو مذهبي اسقف اعظم , اسقفي , مقام اسقفي , طبقه و سلک اسقفان
قلمرولغتنامه دهخداقلمرو. [ ق َ ل َ رَ / رُو ] (اِ مرکب ) ملک و مملکت و ولایت متصرف . (ناظم الاطباء). ملکی و ولایتی که در آن نوشته ٔ قلم پادشاهی یا امیری رود و مردم آنجا نوشته ٔ او را قبول نمایند و در این لفظ از ترکیب اسم و امر معنی اسم ظرف پیدا شده یعنی محل رو
قلمرودیکشنری فارسی به انگلیسیambit, bailiwick, demesne, dom _, domain, dominion, jurisdiction, kingdom, provinces, purview, realm, sphere, territory
قلمرولغتنامه دهخداقلمرو. [ ق َ ل َ رَ / رُو ] (اِ مرکب ) ملک و مملکت و ولایت متصرف . (ناظم الاطباء). ملکی و ولایتی که در آن نوشته ٔ قلم پادشاهی یا امیری رود و مردم آنجا نوشته ٔ او را قبول نمایند و در این لفظ از ترکیب اسم و امر معنی اسم ظرف پیدا شده یعنی محل رو
قلمرودیکشنری فارسی به انگلیسیambit, bailiwick, demesne, dom _, domain, dominion, jurisdiction, kingdom, provinces, purview, realm, sphere, territory