25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
قلم بندی
قلم پرداز
قلمموزنی
قلم بند
موقلم
ردِ قلم
بیشتر بدانید
aviso
جبنة
پوست کرده
دیروزین (عامیانه)
درماند
alumine
قلم مو
qalammu
معنی
قلمی که در سر آن دستۀ کوچکی از مو یا الیاف قرار دارد.
«»
پیدا نشد!
منظور شما این بود؟
شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
برای این واژه یک معنی پیشنهاد دهید.