قلیوشلغتنامه دهخداقلیوش . [ ق َل ْ ] (اِخ ) در شش میلی اوریولة اندلس است . رجوع به معجم البلدان و اسپانی و اسپانیا در همین لغت نامه شود.
کلوزلغتنامه دهخداکلوز. [ ک ُ ] (اِ) غوزه ٔ پنبه را گویند که شکفته شده و پنبه ها از آن برآمده باشد. (برهان ) (آنندراج ). کلوزه جوزغه و غوزه ٔ پنبه ٔ شکفته شده . (ناظم الاطباء). کلوزه .جوزغه . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلوزه شود.
قلوزلغتنامه دهخداقلوز. [ ق َل ْ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلدار شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 7 هزارگزی باختر مرزبانی و 500هزارگزی جنوب راه فرعی مرزبانی به کرمانشاه . موقع جغرافیایی آن دشت و دامنه و هوای آن سردسیری است .
قلیوشةلغتنامه دهخداقلیوشة. [ ق َل ْ ش َ ] (اِخ ) شهری است به اندلس . (منتهی الارب ). رجوع به اسپانی و اسپانیا شود.
قلیوشةلغتنامه دهخداقلیوشة. [ ق َل ْ ش َ ] (اِخ ) شهری است به اندلس . (منتهی الارب ). رجوع به اسپانی و اسپانیا شود.