کلی کلیلغتنامه دهخداکلی کلی . [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خزل است که در بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
قلی قلیلغتنامه دهخداقلی قلی . [ ق ُ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کفرآور بخش گیلان شهرستان شاه آباد، واقع در 31هزارگزی شمال خاوری گیلان و 6هزارگزی باختر قیطول . موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن <span class=
قلیلغتنامه دهخداقلی . [ ق ُ لا ] (ع اِ) سر کوه . || تارک مرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مفرد آن قُلَة است . (اقرب الموارد).
قلیلغتنامه دهخداقلی . [ ق ِل ْی ْ ] (ع اِ) آنچه از حمض و نخود سوخته سازند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) و به آن قلیا و قیلیاء نیز گویند. (اقرب بنقل از اساس ). || آب اشنان . (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
قلیلغتنامه دهخداقلی . [ ق ُ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ محمود صالح ایل چهار دانگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ).
قلیلغتنامه دهخداقلی . [ ق ُ ] (ترکی ، اِ) ترکیبی است از قل به معنی غلام + «ی » علامت اضافه : محمد قلی ، عباسقلی ، حسنقلی .
قلیلغتنامه دهخداقلی . [ ق ُل ْ لا ] (ع ص ) دختر پست قامت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) .دختر پست و کوتاه بالا. (ناظم الاطباء).
داود باقلیلغتنامه دهخداداودباقلی . [ وو دِ ق ِ ] (اِخ ) (شیخ ) او راست : اللطیفة المرضیة. (کشف الظنون چ استانبول ج 2 ص 1556).
دایی اقلیلغتنامه دهخدادایی اقلی . [ اُ ] (اِ مرکب ) (از: دائی فارسی که بتخفیف درتلفظ عامه دای گفته شود + اقلی ترکی به معنی پسر + یاء نسبت ). دای اقلی . پسردایی . دایی زاده . خالوزاده .
درگاه قلیلغتنامه دهخدادرگاه قلی . [ دَ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه درسی بخش حومه شهرستان ماکو واقع در 500 گزی جنوب ماکو و 5500 گزی جنوب باختری راه شوسه ٔ ماکو به قزل داغ . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغراف
دره مهدی قلیلغتنامه دهخدادره مهدی قلی . [ دَ رِ م ِ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره ، شهرستان فریدن . واقع در 34هزارگزی جنوب آخوره ، با 150 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <spa
دوقلیلغتنامه دهخدادوقلی . [ دُ ] (ترکی ، ص مرکب ) (مرکب از دوق + لی ) جفت و توأم . (ناظم الاطباء). دوغلی . دوغلو. دغلی . دغلو. همزاد. دوقلو. دو بچه که با هم از شکم مادر بیرون آمده باشند.