قمبل . [ ق ُ ب ُ ] (اِ) سرین . (فرهنگ نامه ٔ جدید رازی ).
(قُ بُ) (اِ.) کفل ، سرین .
قر دادن
در زبان گوشکی به معنی شکم ملوس و گرد و قلمبه است
سُرین
اطوار.
عشوه
1. چنگال؛ 2. با پنجه گرفتن. zade-s be qambâl-o raft>:گرفتش به چنگال و رفت> .
گرد و قلنبه –برآمده و چاق
کبوتر صحرایی
شلوار تنگ
از انواع دامن های بومی
نوعی خاص از دامن که در کتول مورد استفاده قرار گیرد
(قُ بُ) (اِ.) نک قُمبُل .