قنطعرلغتنامه دهخداقنطعر. [ ق ِطَ ] (ع اِ) قنطوریون . (ناظم الاطباء). دارویی است وآن چوبی است متخلخل الجسم شبیه به ترمس چون از پوست برکنده گردد، مقوی معده مفتح سده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به قنطوریون شود.
کناثرلغتنامه دهخداکناثر. [ ک ُ ث ِ ] (ع ص ) کُنثُر. گرداندام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِ) سر کیر تا ختنه جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ).حشفه . یعنی از سر ذکر تا ختنه جای . (ناظم الاطباء).
کنثرلغتنامه دهخداکنثر. [ ک ُ ث ُ ] (ع ص ) گرداندام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). المجتمع الخلق . (اقرب الموارد). || (اِ) سر کیر تا ختنه جای . (منتهی الارب ). حشفه . (ناظم الاطباء). حشفه ٔ مرد. (از ذیل اقرب الموارد).
قناطرلغتنامه دهخداقناطر. [ ق َ طِ ](اِخ ) موضعی است یا محله ای است به اصفهان . (منتهی الارب ). محله یا دهی است به اصفهان . (معجم البلدان ).
قناطرلغتنامه دهخداقناطر. [ ق َ طِ ] (اِخ ) شهری است به اندلس . (منتهی الارب ). و آن را قناطر الاندلس گویند. (از معجم البلدان ).
قناطرلغتنامه دهخداقناطر. [ ق َ طِ ] (اِخ ) موضعی است به سواد بغداد بناکرده ٔ نعمان بن منذر. (منتهی الارب ).