قهریةلغتنامه دهخداقهریة. [ ق َ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث قهری .- قوه ٔ قهریه ؛ زور. قدرت . (فرهنگ فارسی معین ).
کهرهلغتنامه دهخداکهره . [ ک َ رَ / رِ ] (اِ) بزغاله ٔ شیرمست را گویند. (برهان ) (فرهنگ رشیدی )(آنندراج ). بزغاله ٔ شیرمست و بزغاله ٔ شش ماهه . (ناظم الاطباء). اسم فارسی جدی است . (فهرست مخزن الادویه ). در فارس (شیراز و کازرون )، کهره (بزغاله ٔ شیرخوار). (حاشی
کهرهلغتنامه دهخداکهره . [ ک َ هََ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان هلیلان است که در بخش مرکزی شهرستان شاه آباد واقع است و 580 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
قهرهلغتنامه دهخداقهره . [ ق ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهران بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان ، سکنه ٔ آن 1300 تن . آب آن از قنات و چشمه . محصول آن غلات دیمی ، لبنیات ، انگور، صیفی و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است . این ده در دو محل بفاصله ٔ <span class=
قهرةلغتنامه دهخداقهرة. [ ق َ هَِ رَ ] (ع ص ) کم گوشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): فخذ قهرة؛ ران کم گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قهرةلغتنامه دهخداقهرة. [ ق ُ رَ ] (ع اِمص ) اضطرار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). اخذته قُهْرَةً؛ ای اضطراراً. (اقرب الموارد). قوت و زور. (ناظم الاطباء).
إجراءاتٌ قهريةدیکشنری عربی به فارسیاقدامات خشونت آميز , تدابير شديد , تدابير قهر آميز (شديد) , تدابير خشن , اقدامات شديد (خشن)
لِتَّخَذَ إجراءاتٍ قهرية (متعسِّفَة)دیکشنری عربی به فارسیدست به اقدامات شديدي (خشونت آميزي) زد , تدابير قاطعانه اي اتخاذ نمود , تدابير شديدي انديشيد , تدابير شديدي (قهر آميزي) اتخاذ کرد