قهقزلغتنامه دهخداقهقز. [ ق َ ق َ ] (ع ص ) سیاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
قهقزةلغتنامه دهخداقهقزة. [ ق َ ق َ زَ ] (ع ص ) مؤنث قهقز. سیاه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قهقز شود. || شتر بزرگ گرامی نژاد. ج ، قهقزات . (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قهقزات شود.
قهقزیةلغتنامه دهخداقهقزیة. [ ق َ ق َ زی ی َ ] (ع ص ) زن کوتاه بالا یاعام است . (منتهی الارب ). القصیرة. (اقرب الموارد).
قهقزاتلغتنامه دهخداقهقزات . [ ق َ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قهقزة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قهقزة شود.
قهقزةلغتنامه دهخداقهقزة. [ ق َ ق َ زَ ] (ع ص ) مؤنث قهقز. سیاه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قهقز شود. || شتر بزرگ گرامی نژاد. ج ، قهقزات . (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قهقزات شود.
قهقزیةلغتنامه دهخداقهقزیة. [ ق َ ق َ زی ی َ ] (ع ص ) زن کوتاه بالا یاعام است . (منتهی الارب ). القصیرة. (اقرب الموارد).
قهقزاتلغتنامه دهخداقهقزات . [ ق َ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قهقزة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قهقزة شود.