کواءلغتنامه دهخداکواء. [ ک َوْ وا ] (ع ص )مرد پلید نیک دشنام دهنده مردم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شتام . بدزبان . دارای زبان تلخ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- ابوالکواء؛ کنیت عربان است . (منتهی الارب ). از کنیه های عرب . (از
کواءلغتنامه دهخداکواء. [ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ کوة [ ک َوْ وَ / ک ُوْ وَ ]. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کوة شود.
کواژلغتنامه دهخداکواژ. [ ک َ ] (اِ) طعنه و سرزنش را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مصحف گواژ است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به گواژ و گواژه شود : کند طبع او بحر را سرزنش زند جود او در معادن کواژ.شمس فخری (چ صادق کیا).</p
بشدةدیکشنری عربی به فارسیسخت , سفت , دشوار , مشکل , شديد , قوي , سخت گير , نامطبوع , زمخت , خسيس , درمضيقه , شديدا , قويا , جدا
اقویالغتنامه دهخدااقویا. [ اَق ْ ] (از ع ، ص ، اِ) مردمان قوی و توانا و زورآور، ضد ضعفا. (ناظم الاطباء). زورمندان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به اقویاء شود.