چپقی شمعspark plug cap, spark plug connector, plug lead connector, plug capواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای که سیم شمع را به شمع اتصال میدهد
بُردار کیوQ vectorواژههای مصوب فرهنگستانبُرداری افقی که واگرایی آن در نظریۀ شبهزمینگَرد و نیمهزمینگَرد در سمت راست معادلۀ امگا ظاهر میشود
قدر کیوQ magnitudeواژههای مصوب فرهنگستانقدر فروسرخ یک جِرم نجومی که به کمک قدر یو و قدر بی و قدر وی محاسبه میشود و مستقل از سرخش (reddening) میانستارهای است
وارون QQ inverse, Q-1واژههای مصوب فرهنگستانوارون مقدار Q که آهنگ فرواُفت انرژی را برای موجهای حجمی یا سطحی در هر دوره مشخص میکند متـ . وارون ضریب کیفیت
قیچیلغتنامه دهخداقیچی . [ ق َ / ق ِ ] (ترکی ، اِ) قیچا. آلتی که بوسیله ٔ آن پارچه ، کاغذ و اشیای دیگر را برند. (فرهنگ فارسی معین ). مقراض . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مقص . کازود. دوکارد : حکیم سوزنی آن تیز قیچی فطرت که بوده اب
قیچیلولغتنامه دهخداقیچیلو. [ ق ِ ل ُ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان کرانی شهرستان بیجار، واقع در 30هزارگزی جنوب خاوری حسن آباد سوگند و 1هزارگزی باختر رودخانه ٔ قزل اوزن .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span cl
قیچیفرهنگ فارسی عمیدوسیلهای با دو تیغۀ دستهدار برای بریدن کاغذ، پارچه، و مانند آن.⟨ قیچی زدن (کردن): (مصدر متعدی) چیزی را با قیچی برش دادن.