کرگندنلغتنامه دهخداکرگندن . [ ک َ گ َ دَ ] (اِ) کرگدن . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). کرگ . (یادداشت مؤلف ) : چو باد از کوه و از دریاش راند بر هوا ماندبه کوشان پیل و کرگندن به جوشان شیر و اژدرها. شمعی (از فرهنگ اسدی ).رجوع به کرگدن