قیاقیلغتنامه دهخداقیاقی . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قیقاءة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به قیقاءة شود.
کیک فنجانیcup cake, fairy cake, patty cakeواژههای مصوب فرهنگستانکیک اسفنجی کوچک و گردی که در قوطیهای مسی جداگانه یا قالبهای کاغذی پخته میشود
کیک اسفنجیsponge cakeواژههای مصوب فرهنگستانکیک متخلخل و سبک تهیهشده از آرد خودورا و شکر و تخممرغ زده و طعمدهندهها
کیک لیوانیmug cakeواژههای مصوب فرهنگستانکیکی که در درون لیوانی بزرگ و با استفاده از تندپز در مدتی کوتاه پخته میشود
قیقاءةلغتنامه دهخداقیقاءة. [ ءَ ] (ع اِ) زمین درشت . همزه بدل از یاء و یاء اول از واو و از اینجاست که جمع آن قواقی آید و گاهی قیاقی بر لفظ و گاهی قیق کعنب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).