قیمتگذاری دارtimber appraisalواژههای مصوب فرهنگستانبرآورد ارزش پولی چوب موجود در قسمت معینی از جنگل
قیمتگذاریشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی قیمتگذاریشده، محاسبهشده، شارژشده، بهادار قیمتی، گرانبها یککلام، مقطوع، بدون چانه زدن، غیررایگان، پولی، دربرابر مزد، مزدی
قیمتگذاری زمانیtime-depending pricing, time-dependent pricingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی الگوی قیمتگذاری که در آن تصمیم دربارة تغییر قیمتها مستقل و برونزاد (exogenous) است و بنابراین، نمیتواند تابعی از وضعیت اقتصاد باشد
قیمتیلغتنامه دهخداقیمتی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به قیمت ، ارزش دار. بهادار. || پربها. ثمین . گرانبها. (آنندراج ) : من آنم که در پای خوکان نریزم مر این قیمتی لفظ دُرّ دری را. ناصرخسرو.و پاره ای جامه ٔ قیمتی از آن مرد بزاز بخرید. (س