لابارلغتنامه دهخدالابار. (اِخ ) نام دیهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی ساوه . واقع در 13 هزارگزی جنوب خاوری ساوه . دارای یکصد نفر سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
لابرلغتنامه دهخدالابر. (اِخ ) سن بنویی . مولد آمِت .(پادُکاله ). (1783-1748) ذُکران وی 16 آوریل است .
لابورلغتنامه دهخدالابور. (اِخ ) (تر دو...) ایالت قدیم ایتالیای اصلی (کامپانی ) و آن ایالت کازرت نیز نامیده میشد. رجوع به کازرت شود.
لبارلغتنامه دهخدالبار. [ ] (اِ) شیر. اسد (به لغت مردم گیلان ): ابوالحسن کوشیاربن لبان و یروی لبار ولبار بلغة الجیل الاسد. (تتمه ٔ صوان الحکمة ص 83).
Labourدیکشنری انگلیسی به فارسیکار، کارگر، حزب کارگر، زحمت، درد زایمان، کوشش، رنج، سعی، زحمت کشیدن، تقلا کردن، کوشش کردن
مالابارلغتنامه دهخدامالابار. (اِخ ) قسمتی از جنوب غربی هندوستان که در حدود 4758000 تن سکنه دارد که یک سوم آن را مسلمانها تشکیل میدهند. مرکز آن کالیکوت است . (از بریتانیکا و لاروس ).
ملابارلغتنامه دهخداملابار. [ م َ ] (اِخ ) نام قسمتی از هندوستان که در جزء غربی دکن واقع شده . (ناظم الاطباء). مالابار. رجوع به همین کلمه و ملیبار شود.