لاتور دو پنلغتنامه دهخدالاتور دو پن . [ پ َ ] (اِخ ) نام خاندانی نجیب و باستانی از مردم دُفینه . که از میان آن مردان جنگجو و سیاستمدار و روحانی و عالم علم الاجتماع برخاسته است .
لاتورلغتنامه دهخدالاتور. (اِخ ) لاتوردُوِرْنی ْ. نام کرسی بخش در ایالت «پوی دُدُم » از ولایت ایسوار. دارای 1421 تن سکنه است .
پلاطورلغتنامه دهخداپلاطور. [ پْلا / پ ِ ] (از فرانسوی ، اِ) جنسی از خزندگان اُفیدین پرتروگلیف از تیره ٔ هیدرفینه مخصوص به اقیانوس هند و اقیانوس کبیر غربی .
لاتور دورنیلغتنامه دهخدالاتور دورنی . [ دُ وِ رْن ْی ْ ](اِخ ) تئوفیل کرت دو. نام صاحبمنصب فرانسوی ، مولد کارهکس . مقتول در اُبِرهزن (باویر) (1743-1800 م .).
لاتور دورنیلغتنامه دهخدالاتور دورنی . [ دُ وِرْن ْی ْ ] (اِخ ) نام خاندانی مشهور از اُوِرْنی ، اصلاً از قریه ٔ لاتور، که به شاخه هائی چند تقسیم شدند. که کنت های اُورنی و دوک های بوین و آلبر و ویکنتهای تورِن و غیره از آنجا هستند.
لاتورلغتنامه دهخدالاتور. (اِخ ) لاتوردُوِرْنی ْ. نام کرسی بخش در ایالت «پوی دُدُم » از ولایت ایسوار. دارای 1421 تن سکنه است .
شاتولاتورلغتنامه دهخداشاتولاتور. [ ت ُ ] (اِخ ) محلی در کمون پویاک واقع در دپارتمان ژیروند شراب سرخ آن از بهترین شرابهای مدوک بشمار است .
لاتورلغتنامه دهخدالاتور. (اِخ ) لاتوردُوِرْنی ْ. نام کرسی بخش در ایالت «پوی دُدُم » از ولایت ایسوار. دارای 1421 تن سکنه است .
الکلاتورلغتنامه دهخداالکلاتور. [ اَ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) ، ماده ای که از خیسانیدن جسمی در الکل حاصل شود. در «کارآموزی داروسازی » دکتر جنیدی (ص 80 و 81) چنین آمده ، اگر بر روی مواد دارویی تازه الکل بیفزایند و پس از مدتی صاف کنند م