لاریملغتنامه دهخدالاریم . (اِخ ) نام موضعی از مشک آباد ساری . (مازندران و استرآباد رابینو ص 6،13، 48، 49، 121، <span class="
لرگملغتنامه دهخدالرگم . [ ل َ گ ُ ] (اِخ ) موضعی به کلارستاق مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 108).
لارمیگیرلغتنامه دهخدالارمیگیر. [ رُ یِر ] (اِخ ) پیر. فیلسوف فرانسوی ، یکی از بنیان گذاران طریقه ٔ «الکتیسم ». مولد لیوینیاک (آوی رُن ) (1756-1837 م .).
لارمالغتنامه دهخدالارما. (اِخ ) موضعی در «میان سی » از هزار جریب مازندران . (مازندران و استرآباد رابینو ص 121 و 124 بخش انگلیسی ). دهی از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری . واقع در 39</span
مهیوهلغتنامه دهخدامهیوه . [ م َهَْ ی َ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) ماهیابه . ماهیاوه که نانخورش مردم لار است که ازماهی کوچک سازند و خورند. (برهان ). نانخورشی که اکثر و اغلب مردم از ماهی ریزه ترتیب دهند : مدحت مهیوه گویم به ادای کچری و
لارمیگیرلغتنامه دهخدالارمیگیر. [ رُ یِر ] (اِخ ) پیر. فیلسوف فرانسوی ، یکی از بنیان گذاران طریقه ٔ «الکتیسم ». مولد لیوینیاک (آوی رُن ) (1756-1837 م .).
لارمالغتنامه دهخدالارما. (اِخ ) موضعی در «میان سی » از هزار جریب مازندران . (مازندران و استرآباد رابینو ص 121 و 124 بخش انگلیسی ). دهی از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری . واقع در 39</span
تلارملغتنامه دهخداتلارم . [ ت َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بندرج است که در بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری واقع است و270تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تلارملغتنامه دهخداتلارم . [ ت َ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان اهلمرستاق است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 125تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).