لازکلغتنامه دهخدالازک . [ ] (اِ) قسمی مروارید : و مروارید مدحرج قطری و لازک و وردی و لمانی که هرگز کسی مثل آن ندیده بود. (تاریخ بیهق ).
لازقلغتنامه دهخدالازق . [ زِ ] (ع ص ) چسبنده . برچفسنده . (آنندراج ). لازب . لَزوق . (منتهی الارب ).
گلوجکلغتنامه دهخداگلوجک . [ گ َ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مارز بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 15000گزی جنوب کهنوج و 15000گزی شمال راه مالرو رمشک به مارز. دارای 4 تن سکنه است . (از ف
لمانیلغتنامه دهخدالمانی . [ ] (ص نسبی ) قسمی مروارید : و مروارید اصفهبد حرج قطری و لازک و وردی و مفرس و لمانی که هر کس مثل آن ندیده بود. (تاریخ بیهق ).