لاهةلغتنامه دهخدالاهة. [ هََ ] (ع اِ) مار. قیل اللات للصنم فمنها سمی بها ثم حذفت الهاء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
لاعةلغتنامه دهخدالاعة. [ ع َ ] (اِخ ) عَدَن ُ لاعة، دهی است به یمن غیر عدن ابین . شهری است در کوه صَبر و عَدَن دهی است که به وی منسوب کنند. (منتهی الارب ). شهری است در جبل صبر از نواحی یمن بر کنار آن دیهی با لطافت است عدن لاعة نام . ولاعة موضعی است از یمن که دعوت مصریین از آنجا آغاز شد و محمد
دیوان داوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] دیوان داوری، مسند داوری، قوۀقضاییه دیوان داوری بینالمللی لاهه
الاهةلغتنامه دهخداالاهة. [ اِ هََ ] (ع اِ) اِلهة. ماه نو. (منتهی الارب ). || آفتاب . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (مؤید الفضلاء) (اقرب الموارد). || مار. || بتان . || مؤنث اِله . رَبّةالنوع (این کلمه را با آلهه که جمع اِله است نباید اشتباه کرد). (از فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) پرستش . (من
الاهةلغتنامه دهخداالاهة. [ اُ هََ ] (اِخ ) موضعی است و صریم بن معشربن ذهل بن تیم بدانجا درگذشت . رجوع به معجم البلدان ذیل الالاهة شود.
بلاهةلغتنامه دهخدابلاهة. [ ب َ هََ ] (ع اِ) نادانی . سلیم دلی . نیک نهادی . خوشخوئی بی بدی . (منتهی الارب ). بلاهت . بَلَه . و رجوع به بلاهت و بله شود.