لاوکلغتنامه دهخدالاوک . [ وَ ] (اِ) ظرف بزرگ مدوّر با لبه ٔ کوتاه از چوب تراشیده . تغاری باشد کناره بلند که در آن آرد خمیر کنند. (برهان ). تغار چوبین . تغار دیواره کوتاه از چوب تراشیده برای خمیر کردن یا جامه شستن و غیره . ظرفی از چوب مدوّر چون طبقی بزرگ با دیواره ٔ بلند و دهانه ٔ تنگ تر از بد
لپاوکلغتنامه دهخدالپاوک . [ ل َ وَ ] (اِخ ) دیهی به کلارستاق مازندران .(مازندران و استراباد رابینو ص 108 بخش انگلیسی ).
لاوک تراشلغتنامه دهخدالاوک تراش . [ وَ ت َ ] (نف مرکب ) تراشنده و سازنده ٔ لاوک . آنکه کاسه و تغار چوبین تراشد.
لاوک تراشلغتنامه دهخدالاوک تراش . [ وَ ت َ ] (نف مرکب ) تراشنده و سازنده ٔ لاوک . آنکه کاسه و تغار چوبین تراشد.
لاوک تراشلغتنامه دهخدالاوک تراش . [ وَ ت َ ] (نف مرکب ) تراشنده و سازنده ٔ لاوک . آنکه کاسه و تغار چوبین تراشد.
تلاوکلغتنامه دهخداتلاوک . [ ت َ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بندرج که در بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری واقع است و 600 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).