اشتقاق ضربانسازpacemaker lead, pacing leadواژههای مصوب فرهنگستاناتصال بین قلب و منبع نیروی ضربانساز مصنوعی متـ . گیرانۀ ضربانساز
جلوداریlead-out/lead outواژههای مصوب فرهنگستانراهکنشی که در آن دوچرخهسوار، درحالیکه با سرعت میراند، به همتیمی خود اجازه میدهد در باد او بخوابد تا بتواند برای سرعترانی پایانی آماده شود
لاپهنلغتنامه دهخدالاپهن . [ پ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ایذه ٔشهرستان اهواز واقع در هشت هزارگزی خاوری ایذه . دارای 40 نفر سکنه است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
لاپه کردنلغتنامه دهخدالاپه کردن . [ پ ِ / پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح نجاری ) بریدن تیر از میان بدرازا.
لاپهنلغتنامه دهخدالاپهن . [ پ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ایذه ٔشهرستان اهواز واقع در هشت هزارگزی خاوری ایذه . دارای 40 نفر سکنه است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
لاپه کردنلغتنامه دهخدالاپه کردن . [ پ ِ / پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح نجاری ) بریدن تیر از میان بدرازا.
جالاپهلغتنامه دهخداجالاپه . [ پ َ ] (اِخ ) قصبه ای است در جمهوری وراکروز از کشور مکزیک این قصبه در 60 هزارگزی شمال غربی وراکروز در محل مرتفعی قرار دارد سکنه ٔ آن 13000 تن است . محصولات آنجا شکر و قهوه و مدتی مرکز تجارت بین مکزی