لغتنامه دهخدا
لبلبو. [ ل ُ ل ُ ] (اِ) هرزه . هرزگی : من کلاهی داشتم از لبلبو گم شد ز من در میان دفتر سلطان سلیمان یافتم .حقیقت معنی بیت فوق از جواهرالاسرار شیخ آذری معلوم شود. (آنندراج ). کلاه «لقد خلقنا الانسان من احسن تقویم » بر سرم بود چون متابعت لهو