لبۀ چرخwheel flangeواژههای مصوب فرهنگستانقسمت بیرونآمدۀ چرخ که هدایت حرکت قطار را بر روی ریل بر عهده دارد
لبحلغتنامه دهخدالبح . [ ل ِ ] (ع ص ) پیر سالخورده . || (اِمص ) دلیری و شجاعت . || (اِخ ) نام مردی که او را ذکری است در حدیث . (منتهی الارب ).
پَسار لبۀ چرخflange dragواژههای مصوب فرهنگستاننیروی مقاوم در برابر حرکت که با سرعت قطار و سختی قائم سازۀ خط آهن نسبت مستقیم دارد
لبهرو 2flangewayواژههای مصوب فرهنگستانفاصلۀ بین ریل حرکت و ریل نگهبان در محل تاج ریل برای عبور لبۀ چرخ
خلاصی لبهروflangeway clearanceواژههای مصوب فرهنگستانفضای خالی بین لبۀ چرخ و ریل که از تـفاضل عـرض خط و عرض چرخ- محور به دست میآید
یخزدا 2flangerواژههای مصوب فرهنگستانابزاری خیشمانند که با زدودن برف و یخ از میان ریلها فضای کافی برای عبور لبۀ چرخها فراهم میکند
کفشک ترمز چرخسابwheel truing brake shoeواژههای مصوب فرهنگستانکفشک ترمزی با ذرات ساینده که برای سنگزنی غلتشگاه و لبۀ چرخ بهمنظور اصلاح رویه بهکار میرود