لب پریدگیلغتنامه دهخدالب پریدگی . [ ل َ پ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) (در بشقاب و کاسه و جز آن ) شکستگی مختصر از لب آن .
لب پریدهلغتنامه دهخدالب پریده . [ ل َ پ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) (در کاسه و بشقاب و کوزه و جز آن ) کمی از دهانه ٔ آن شکسته .
لبهمگاهیlip sync, lip synchronizationواژههای مصوب فرهنگستانانطباق صدای ضبطشده با حرکات لبها در تصویر، در هنگام ادای کلمات
لب پریدگیلغتنامه دهخدالب پریدگی . [ ل َ پ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) (در بشقاب و کاسه و جز آن ) شکستگی مختصر از لب آن .
ثلمةلغتنامه دهخداثلمة. [ ث ُ م َ ] (ع اِ) ثلمت . تَرَک . سوراخ . رخنه : خواست که بقوت و شوکت خویش انتقامی کشد و ثلمه ای که از قهر و قوت احزاب اسلام در ولایت و نواحی مملکت او ظاهر شده بود برگیرد. (ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 22). از هر گوشه وه