لتحةلغتنامه دهخدالتحة. [ ل ُ ت َ ح َ ] (ع ص ) لَتح . لَتِح . مرد خردمند رسا در امور زیرک . (منتهی الارب ).
لته لتهلغتنامه دهخدالته لته . [ ل َ ت َ / ت ِ ل َ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) لت لت . پاره پاره . لخت لخت . رجوع به لت و لت لت شود.
لاتحلغتنامه دهخدالاتح . [ ت ِ ] (ع ص ) لتاح . لتحه . مرد خردمند رسا در امور و زیرک . (منتهی الارب ).
لتحلغتنامه دهخدالتح . [ ل َ ت ِ / ل َ ] (ع ص ) رجل لتح ؛ مردخردمند رسا در امور زیرک . لُتَحَة. (منتهی الارب ).
کلوخ انداختنلغتنامه دهخداکلوخ انداختن . [ ک ُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) افکندن کلوخ به جانب کسی یا چیزی . پرتاب کردن کلوخ به جایی یا به سویی : کلوخ انداخته چون خشت در آب کلوخ اندازیی ناکرده دریاب . نظامی .لتحه لتحاً؛ کلوخ انداخت بر اندام یا بر ر
کلتحةلغتنامه دهخداکلتحة. [ ک َ ت َ ح َ ] (ع اِمص ) نوعی از رفتار. (آنندراج ) (ازناظم الاطباء). قسمی راه رفتن . (از اقرب الموارد).