لتکوفرهنگ فارسی عمیددرختی خاردار شبیه درخت آلو، با میوهای خوشهای و ملس که هر خوشه هفت یا ده دانه میوۀ سفیدرنگ به اندازۀ آلو دارد.
لتکالغتنامه دهخدالتکا. [ ل ُ ] (روسی ، اِ) (در تداول بعضی نقاط سواحل دریای خزر) قایق . کرجی . بلم . فقه . طراده . زورق . قارب . لتکه . غراب .
لتکاءلغتنامه دهخدالتکاء. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان ، واقع در 22هزارگزی شمال همدان و پنجهزارگزی باختری شوسه ٔ همدان به تهران . دشت ، سردسیر. دارای 1356 تن سکنه . شیعه ترکی و فارسی زبان .
خار یاتاقان غلتکیroller bearing keyواژههای مصوب فرهنگستاننگهدارندهای برای جاگیری مطمئن یاتاقان غلتکی در جای مناسب در قاب کناری
خشک کردن غلتکیdrum dryingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خشک کردن مواد غذایی بهصورت پیوسته که در آن لایهای نازک از مواد غذایی بر روی سطح خارجی غلتک داغ خشک میشوند و با تیغه از سطح غلتک جدا میشوند
خشککن تکغلتکیsingle drum dryerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خشککن غلتکی که در آن از یک غلتک برای خشک کردن استفاده میشود
خشککن دوغلتکیdouble drum dryerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خشککن غلتکی، با دو غلتک نزدیکبههم که در جهت هم میچرخند و فاصلۀ بین آنها ضخامت لایۀ مواد غذایی بر روی سطح غلتک را مهار میکند
خشککن غلتکیdrum dryerواژههای مصوب فرهنگستانخشککنی که در آن لایهای از مواد غذایی بر روی سطح داغ غلتک یا غلتکهایی قرار میگیرد و بهصورت پولکهایی خشک و جدا میشود