خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لجاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لجاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: لَجاج] lejāj ۱. ستیزه کردن؛ سرسختی نمودن.۲. ستیزگی.
-
جستوجو در متن
-
استه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] 'esteh ستیزه؛ لجاج.
-
لجوجانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] lajujāne ۱. همراه با ستیز و لجاج.۲. (قید) از روی ستیزه و لجاج.
-
عمایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عمایة] [قدیمی] 'amāyat ۱. لجاج؛ خیرهسری.۲. گمراهی.
-
متمادی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَمادی] mote(a)mādi ۱. مدتدار؛ طولانی.۲. [قدیمی] ویژگی کسی که بر چیزی اصرار و لجاج کند.
-
ستیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹استیز، استیزه، ستیزه› setiz ۱. جنگوجدال.۲. دشمنی و سرکشی؛ ناسازگاری؛ کشمکش.۳. لجاج؛ عناد.
-
کپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کب، آکب› (زیستشناسی) [قدیمی] kop دهان: ◻︎ از لجاج خویشتن بنشستهای / اندراین پستی لپ و کپ بستهای (مولوی: لغتنامه: کپ).
-
عناد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enād ۱. ستیزه کردن.۲. کجروی؛ گمراهی.۳. گردنکشی؛ لجاج؛ ستیزه.۴. [قدیمی] مرتکب خلاف و خیرهسری شدن.〈 عناد ورزیدن: (مصدر لازم) ستیزه کردن؛ لجبازی کردن؛ گردنکشی.
-
ستیهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹استیهیدن، ستهیدن، ستیزیدن› [قدیمی] setihidan ۱. لجاج کردن.۲. گردنکشی.۳. نافرمانی کردن: ◻︎ در کارها بتا «ستهیدن» گرفتهای / گشتم ستوه از تو من از بس که بستهی (ابوشعیب: شاعران بیدیوان: ۱۶۶)، ◻︎ به دشت نبرد آن هزبر دلیر / سکیزد چو گور و س...
-
قوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غوز، گوژ، کوز، کوژ› quz ۱. برآمدگی در چیزی.۲. (پزشکی) برآمدگی که در پشت یا سینۀ برخی از مردم بهسبب کجی و ناهمواری استخوان پیدا میشود.〈 قوز بالای قوز: [عامیانه، مجاز] مصیبتی بالای مصیبت قبلی.〈 سر قوز افتادن: (مصدر لازم) [عامیانه، مج...