لخچهلغتنامه دهخدالخچه . [ ل َ چ َ / چ ِ ] (اِ) شعله و اخگر آتش را گویند. (برهان ). لخشه : مه بکمند آورد سنبل تو هر نفس لخچه پدید آورد آتش تو دمبدم . بدر جاجرمی (از آنندراج ).آن پسته ٔ خندان نگر و آ
یلخعلغتنامه دهخدایلخع. [ ی َ خ َ ] (اِخ ) بلخع. موضعی است به یمن . (منتهی الارب ). و رجوع به بلخع شود.
یلخعلغتنامه دهخدایلخع. [ ی َ خ َ ] (اِخ ) بلخع. موضعی است به یمن . (منتهی الارب ). و رجوع به بلخع شود.