لعاینلغتنامه دهخدالعاین . [ ل َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ لعن : از یک موضع شخصی را مثل این مذکور در وجود آرد و نشانه ٔ لعاین بندگان کند. (جهانگشای جوینی ).
کاوند لاگینLuggin probeواژههای مصوب فرهنگستانلولۀ مویین کوچکی که از برقکاف پُر شده باشد و، با قرار گرفتن در نزدیکی سطح فلز، بین فلز موردمطالعه و الکترود مرجع مسیر هدایت یونی برقرار کند متـ . لولۀ مویین لاگینـ هابر Luggin-Haber capillary
لحانلغتنامه دهخدالحان . [ ل َح ْ حا ] (ع ص ) آنکه خطا کند در اِعراب و قرائت . آنکه بسیار لحن آرد در کلام . خطاکننده ٔ در قرائت . لحانة. (منتهی الارب ).
لحیانلغتنامه دهخدالحیان . [ ل َح ْ ] (اِخ ) نام کوشک نعمان در حیرة. (منتهی الارب ). ابیض نعمان . قصری که نعمان به حیره داشت . حاتم طائی گوید : و مازلت اسعی بین خص ّ و دارةو لحیان حتی خفت ُ ان اتنصرا.(معجم البلدان ).