لغزشلغتنامه دهخدالغزش . [ ل َ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر از لغزیدن . عمل لغزیدن . تغییر محل جسمی بر روی جسم دیگر به نحوی که نغلطد و نچرخد. مزلت . زلل . زلت . عَثرت . هفوة. خطا. زلق . زلیلی . سقطة. توفه . شکوخه : زَلة و زُلة؛ لغزش پای در گل و لغزش درسخن . سِقاط؛ لغزش در قول و در فعل . (منتهی الارب
لغزشدیکشنری فارسی به انگلیسیblame, coast, erroneous, error, fallacy, gaffe, inaccuracy, inexactitude, lapse, mistake, skid, slide, slip, slippage, stumble
تضعیف لغزشslip weakeningواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن مواد، با تکرار لغزش، ضعیفتر میشوند و به شرایط لغزش پایدار میرسند
لغزشلغتنامه دهخدالغزش . [ ل َ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر از لغزیدن . عمل لغزیدن . تغییر محل جسمی بر روی جسم دیگر به نحوی که نغلطد و نچرخد. مزلت . زلل . زلت . عَثرت . هفوة. خطا. زلق . زلیلی . سقطة. توفه . شکوخه : زَلة و زُلة؛ لغزش پای در گل و لغزش درسخن . سِقاط؛ لغزش در قول و در فعل . (منتهی الارب
لغزشدیکشنری فارسی به انگلیسیblame, coast, erroneous, error, fallacy, gaffe, inaccuracy, inexactitude, lapse, mistake, skid, slide, slip, slippage, stumble
لغزشلغتنامه دهخدالغزش . [ ل َ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر از لغزیدن . عمل لغزیدن . تغییر محل جسمی بر روی جسم دیگر به نحوی که نغلطد و نچرخد. مزلت . زلل . زلت . عَثرت . هفوة. خطا. زلق . زلیلی . سقطة. توفه . شکوخه : زَلة و زُلة؛ لغزش پای در گل و لغزش درسخن . سِقاط؛ لغزش در قول و در فعل . (منتهی الارب
پسلغزشafterslipواژههای مصوب فرهنگستاندگرشکلی بیلرزه پس از زمینلرزة اصلی و پسلرزههای آن نیز: لغزش پسالرزهای postseismic slip
تضعیف لغزشslip weakeningواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن مواد، با تکرار لغزش، ضعیفتر میشوند و به شرایط لغزش پایدار میرسند
زاویۀ لغزشslip angleواژههای مصوب فرهنگستانزاویۀ بین صفحۀ مماس بر سطح تیغۀ پروانه و خط مماس بر لبۀ پروانه