لفاف چسبانcling wrap, food wrap, cling filmواژههای مصوب فرهنگستانفیلم (film) نازکی از جنس پلیاتیلن اصلاحشده که پس از قرارگیری بر روی جسم به آن میچسبد
لفافلغتنامه دهخدالفاف . [ ل ِ ] (ع اِ) جامه ٔ برونی که بر مرده پیچند. (آنندراج ) (منتخب اللغات ). لفافه . ساروق . || پارچه که گرد چیزی پیچند، چنانکه بسته ٔ پستی را.- لفاف کردن ؛ پیچیدن .
لفایفلغتنامه دهخدالفایف . [ ل َ ی ِ ] (ع اِ) نام معاء سوم از امعاء ستة و نام دیگر آن معاء دقاق است .
لفافدیکشنری فارسی به انگلیسیcover, covering, envelope, hull, packing, shroud, vesture, wadding, wrapper, wrapping, wraps
لفافلغتنامه دهخدالفاف . [ ل ِ ] (ع اِ) جامه ٔ برونی که بر مرده پیچند. (آنندراج ) (منتخب اللغات ). لفافه . ساروق . || پارچه که گرد چیزی پیچند، چنانکه بسته ٔ پستی را.- لفاف کردن ؛ پیچیدن .
لفافدیکشنری فارسی به انگلیسیcover, covering, envelope, hull, packing, shroud, vesture, wadding, wrapper, wrapping, wraps
لفافcover 3, packing 3, wrapping 1, emballage (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانظرف یا پارچه یا کاغذ مقاومی برای بستهبندی مرسولهها و حفاظت از آنها در هنگام جابهجایی
لفافلغتنامه دهخدالفاف . [ ل ِ ] (ع اِ) جامه ٔ برونی که بر مرده پیچند. (آنندراج ) (منتخب اللغات ). لفافه . ساروق . || پارچه که گرد چیزی پیچند، چنانکه بسته ٔ پستی را.- لفاف کردن ؛ پیچیدن .
الفافلغتنامه دهخداالفاف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لِف ّ،لَف ّ یا جمع لُف ّ که این نیز خود جمع لَفّاء است و از این رو الفاف جمعالجمع میشود، بمعنی درختان انبوه بهم درپیچیده . و منه قوله تعالی : و جنات الفافاً. (قرآن 16/78) یعنی باغهایی که درختا
الفافلغتنامه دهخداالفاف . [ اِ ] (ع مص ) سر در زیر بال بردن مرغ . (تاج المصادر بیهقی ). سر در بال کشیدن مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || سر در جبه ٔ خود فروبردن کسی . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). الف فلان ؛ جعل رأسه فی جبته . (از تاج العروس ) .