لماظةلغتنامه دهخدالماظة. [ ل َ ظَ ](ع اِ) آنچه ماند از طعام در گوشه های دهان . (منتهی الارب ). آنچه در دهن بماند از طعام . (مهذب الاسماء).
لمظلغتنامه دهخدالمظ. [ ل َ ] (ع مص ) زبان گرد دهن برآوردن . (زوزنی ). زبان را گرد دهان برآوردن بعد از خوردن طعام جهت فراگرفتن لُماظة. || لب لیسیدن . || فراگرفتن مزه ٔ طعام را. || چشیدن . || حق کسی را دادن . (منتهی الارب ).
تلماظةلغتنامه دهخداتلماظة. [ ت ِ ل ِم ْ ما ظَ ] (ع ص ، اِ) زن بیهوده گوی بسیارسخن یاوه درای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).