لموصلغتنامه دهخدالموص . [ ل َ ] (ع ص ) نیک دروغگوی . || بسیار فریبنده ٔ مکار. || به چشم اشارت کننده . (منتهی الارب ).
لموسلغتنامه دهخدالموس . [ ل َ ] (ع ص ، اِ) شترماده ای که در فربهی وی شک باشد. ج ، لُمس . (منتهی الارب ). آن اشتر که کوهانش بمجند تا فربه است یا نه . (مهذب الاسماء). || پسرخوانده . || آنکه در گوهر و حسب وی عیبی باشد. (منتهی الارب ).
جَست تابستانهLammas shoot, Lammas growth, late-season shoot, proleptic shootواژههای مصوب فرهنگستانرشد نابهنجار جوانۀ خفته در آخر فصل براثر رطوبت بیشازحد متـ . جَست ثانویه secondary shoot