لندشلغتنامه دهخدالندش . [ ل ُ دِ ] (اِمص ) سخن کردن در زیر لب از غایت غضب . (آنندراج ). رجوع به لند و به لندیدن شود.
لندهلغتنامه دهخدالنده .[ ل ُ دَ / دِ ] (اِمص ) اسم مصدر از لندیدن . لندش .- لُنده دادن (در تداول مردم شیراز) ؛ غرغر زدن . غرغر کردن . لندیدن .|| (اِ) سنده (در تداول مردم گناباد).
لندلغتنامه دهخدالند. [ ل ُ ] (اِمص ) اسم از لندیدن به معنی زیر لب سخن گفتن . ژکیدن و آهسته در زیر لب سخن گفتن از روی قهر و غضب و غصه . (برهان ). دندیدن . سخن کردن باشد از خشم و غضب در زیر لب و آن را دندیدن و ژکیدن گویند. (جهانگیری ). صاحب آنندراج گوید: مولوی در قصه ٔ خضر و موسی و خراب کردن د
ژکلغتنامه دهخداژک . [ ژَ / ژُ ] (اِ) کسی بود که با خود همی دندد نرم نرم و خشم آلود گویند میژکد. (لغت نامه ٔ اسدی ). سخنی که از روی غضب وخشم در زیر لب گویند. کسی که با خود همی تندد. در شیراز و خراسان لُنْد گویند. (برهان ). سخنی بود که ازروی خشم و اعراض در زی