خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لنگیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لنگیدن
/langidan/
معنی
لنگانلنگان راه رفتن؛ راه رفتن لنگ: ◻︎ بلنگید در زیر من بارگی / از او بازگشتم به بیچارگی (فردوسی: ۶/۴۸۹).
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: لنگید
بن حال: لنگ
دیکشنری
founder, hobble, limp
-
جستوجوی دقیق
-
لنگیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) langidan لنگانلنگان راه رفتن؛ راه رفتن لنگ: ◻︎ بلنگید در زیر من بارگی / از او بازگشتم به بیچارگی (فردوسی: ۶/۴۸۹).
-
لنگیدن
لغتنامه دهخدا
لنگیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) چون اعرجی رفتن . عرج . اعرج بودن . رفتن در حالی که به سوی وحشی خمد، نه به دیگر سوی . از یک پای صدمه دیدن و گاه ِ رفتن به یک سوی بلند و کوتاه شدن . شلیدن . شل زدن . لنگان رفتن . ظلع. قلز. (منتهی الارب ): لنگیدن کسی ؛ شلان رفت...
-
لنگیدن
فرهنگ فارسی معین
(لَ دَ) (مص ل .) لنگان لنگان راه رفتن .
-
لنگیدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
founder, hobble, limp
-
لنگیدن
دیکشنری فارسی به عربی
تمايل , توقف , عرجة , عقال
-
واژههای مشابه
-
لنگیدن (قدیمی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
halt
-
عمل لنگیدن
دیکشنری فارسی به عربی
عرجة
-
لَنگ،لنگیدن،لنگ زدن
لهجه و گویش تهرانی
شَل،شَلیدن
-
لنگی، لنگ زدن، لنگیدن
لهجه و گویش تهرانی
تاب داشتن چرخ
-
لنگیدن با حرکات تند و ناگهان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
jerk
-
لنگ بودن،لنگ زدن، لنگ ماندن، لنگیدن،لنگ گذاشتن ،لنگی(کار)
لهجه و گویش تهرانی
معطل/نیازمند بودن/معطل گذاشتن
-
جستوجو در متن
-
بلنگیین
لهجه و گویش مازنی
balengiyen لنگیدن
-
سرینگ بزئن
لهجه و گویش مازنی
sering bazoen لنگیدن